To sign my guestbook, you need to signin first. | |
mahsa6 Guestbookگل دربرومی برکف و معشوق به کام است.. سلطان جهانم به چنین روز غلام است.. گوشمع میارید دراین جمع که امشب.. درمجلس ما ماه رخ دوست تمام است.. درمذهب ماباده حلال است ولیکن.. بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است.. درمجلس ماعطر میامیز که مارا.. هردم زسر زلف تو خوشبوی مشام است.. گوشم همه برقول بی و نغمه وچنگ است.. چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است.. تاگنج دلت در دل ویرانه مقیم است.. همواره مرا کنج خرابات مقام است.. میخواره وسرگشته و رندیم و نظرباز.. وان کس که چومانیست درین شهرکدام است.. بامحتسبم عیب مگوئید که او نیز.. پیوسته چوما درطلب عیش مدام است.. ای دل منشین بی می و معشوق زمانی.. کایام گل و یاسمن و عید صیام است.. منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک الوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم. که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر ایا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟رها کن ان خدای دور آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.بهنجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات اوردم قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک اغوشم,شروع کن,یک قدمبا تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید تورا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد "سهراب سپهری ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ (ﺹ ﺩﻝ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖﭘﺎﺷﻨﻪ ﮐﻔﺶ ﻓﺮﺩﺍﺭﻭ ﻭﺭ ﮐﺸﯿﺪ ﺁﺳﺘﯿﻦﻫﻤﺖ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﭽﻪ ﺷﺪ ﻭﺗﻨﮓ ﻏﺮﻭﺏ ﺳﻨﮓ ﺗﻮﯼ ﺷﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﺯﺩﻭﺭﻓﺖ ﺣﯿﻮﻭﻧﯽ ﺗﺎﺯﮔﯽ ﺁﺩﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪﺳﺮﺵ ﻫﻮﺍﯼ ﺣﻮّﺍ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺩﻓﺘﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻧﺎﻣﻪ ﻓﺮﺩﺍ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺗﺎ ﺯﺩ ﻭﺭﻓﺖ*** ... ﺩﻝ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﻭﺭﻓﺖ ﭘﺸﺖ ﭘﺎ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺯﻧﺪﻩﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮐﻬﻨﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺟﺎ ﺯﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺩﻟﺶﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺧﺮﺵ ﺗﻮﯼ ﻏﺒﺎﺭﺍ ﺯﺩ ﻭﺭﻓﺖ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﻠﯿﺪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﺸﺖﺧﻮﺩﺷﻢ ﻗﻔﻠﯽ ﺭﻭ ﻗﻔﻠﻬﺎ ﺯﺩﻭ ﺭﻓﺖ سلام خوبی آبجی مهسا؟ چه خبر؟ طاعات و عباداتت مقبول حق آبجی تو هم امسال کنکور داشتی؟ ﺍﯼ ﻣﺎﻟﮏ ﻣﻦ!ﻣﻦ ﻣﻠﮏ ﺗﻮﺍﻡﻣﻠﮏ ﺗﻮ ﻣﻤﻠﻮﮎ ﺑﺸﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﻣﻠﮏﺗﻮﺍﻡ ﻣﻠﮏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﻑ ﻭ ﺧﻄﺮ ﻧﯿﺴﺖ ﻗﺎﺋﻢﺑﻪ ﺗﻮﺍﻡ ﺫﺍﺕ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﻑ ﻓﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻪﺗﻮﺍﻡ ﺟﺰ ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺭ ﻭ ﭘﻨﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩﮔﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻧﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺑﻪﺩﻟﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﺮﻓﺘﯽ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﺍﻩﺑﺒﺮﺩﯼ ﺗﺎ ﻏﺎﯾﺖ ﻗﺼﻮﺍﯼ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﺯﻏﯿﺮ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﻠﺐ ﻣﺮﺍ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺑﺲﺧﻠﻌﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻪ ﺑﺮﻡ ﺭﺍﺳﺖ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺑﺎ ﺭﻭﺡﺍﻣﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺷﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻭﻏﻢ ﺍﺯﭼﻬﺮﻩ ﻣﻦ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﻮﺩﯼ ﺑﺎﮐﻢ ﺯﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﯾﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﯼ ﻣﺎﻟﮏ ﻣﻦ!ﻣﻦﻣﻠﮏ ﺗﻮﺍﻡ.ﺩﺭ ﻣﻠﮏ ﺗﻮﺍﻡ. ﻗﺎﺋﻢ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﻡ ﺟﺰ ﺗﻮﻣﺮﺍ ﯾﺎﺭ ﻭ ﭘﻨﺎﻫﯽ ﻧﺒﻮﺩ saaaaaaaaaaaalaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam be hameye dostaye azizaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam man baad az ye dorie olani brgashtaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam miss u all | |
